به گزارش «قدس آنلاین»، علیرضا زاکانی نماینده مردم تهران در مجلس نهم شورای اسلامی در بیانیهای اعلام کرد که باید از مدیران خسته و اندیشههای واپسگرا در مدیریت به شدت اجتناب کرد.
متن کامل بیانیه زاکانی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
مردم عزیز ایران، جوانان و فرهیختگان
وقت خیزش فرا رسیده و فرصتی تازه پیش روست، «انقلاب اسلامی ایران» برای رسیدن به این نقطه از حیات خود، مسیر دشواری پیموده است، مسیری که در تاریخ معاصر آدمیان، استثنایی و بی مثال است و اینک طلیعه بهار، در زمانهای رخ میدهد که باید برای آینده این راه، فکری تازه پروراند و طرحی نو در انداخت؛ باید از اندیشه جدیدی سراغ گرفت؛ اندیشهای از جنس تغییر و فکری از جنس تحول و دگرگونی.
هر لحظه از عمر انسان و هر ذره از ساحت جهان، به تغییر دائمی و پیشرفت همیشگی محتاج است؛ آنچنان که در هنگامه نوروز نیز از خدای آسمان و زمین، دگرگونی قلبها و بهبود احوال را میطلبیم و این تغییر، احتیاج مبرم انقلابهاست تا از اهداف خود دور نمانده و زنده بمانند و انقلاب آسمانی ایران، بیش از هر پدیده انسانی دیگر، شایسته این معناست و روزگاری است که با نفَس مسیحایی پیر جماران، باور کردهایم که این انقلاب تمامشدنی نیست.
انقلاب ایران ثابت کرده است که همواره در پی بهبود و تحول است؛ برای همین هیچگاه از مرور مسیر خود نمیهراسد و برای تغییر و اصلاح، ترسی به خود راه نمیدهد و این بار در مهمترین فصل از انتخاب و در آستانه سالهای ورود به دهه پنجم از عمر این مولود رو به رشد، برای تغییر جدی آماده میشویم.
انقلاب ما متمایزترین انقلاب تاریخ است و به گواه آگاهان، شعاع نور آن همه جا را فرا گرفته است، دلهای بسیاری در مرزهای دور و نزدیک، به عشق آن میتپد و رگهای حیات بسیاری از آزادیخواهان و شریان حیات مظلومان عالم، به آن پیوند خورده است. اما میدانیم کار این انقلاب با عبور از مرحله نهضت و تبدیل به نظام اسلامی، پایان نیافته و گامهای سختتری، پیش روست.
اینک در مسیر حرکت، موانع بسیاری پیش آمده و کژیهای خطرناکی رخ نموده است، که تنها راه عبور از این کاستیها و رهایی از نابسامانیها، جنس جدیدی از حرکت است. برای همین معتقدیم این مسیر نیاز به یک تحول جدید دارد؛ یک انقلاب جدید: «انقلاب سوم».
به انقلاب و بعثتی دوباره نیازمندیم تا بتوانیم رسیدن به اهداف انقلابی را تضمین کنیم.
ریشه و تبار انقلاب، به مبارزه با مفاسد، از هر نوع و هر جنس، برمیگردد، اما اکنون علفهای هرزی در کنار این درخت تنومند و شاخههای غیرمثِمر و زیانبخشی بر تنه این شجرۀ طیبه، روئیده و شیره آن را میمِکد. کانون این قدرتمندترین عامل اصلاح مفاسد، خود به آلودگیهایی دچار شده است و بیم آن میرود برگهای آن به زردی گراییده و خزان آن فرا رسد. حاکمیت نگاه لیبرال سرمایهداری در سطوحی از مدیریت، وصول به آرمانها را با مخاطره روبرو ساخته و گفتمان پیشرفت و عدالت را در سایه قرار داده است.
پناهگاه ما، مبانی قدرتمند فکری و معارف اسلامی است که با راهبری رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی و تجربه گرانسنگ ۳۸ سال راه طی شده، به ما نوید آن را میدهد که در سختترین آوردگاههای مبارزه هم، نباید دچار یأس و ناامیدی شد و برای رسیدن، هیچگاه نباید در بند رکود و سکون و تباهی گرفتار آمد.
این انقلاب داعیه ساخت ایرانی الگو و سرآمد و تمدنی نوین برای جهان اسلام در سر میپروراند، اما امروز به شدت نیازمند بایدها و نبایدهایی است که اگر در معرض غفلت قرار گیرد، تباهیهامسیر آرمانی این ملت را مسدود خواهد کرد و امیدها را برای همیشه خواهد خشکاند. در یک نگاه، آن چیزی که مسأله آفریده است «عقب ماندگی» جمهوری اسلامی از انقلاب اسلامی است و این درحالی است که انقلاب، با قوت مسیر بالنده خود را میپیماید و پیش میتازد.
اما در این میان ۹ کار مهم برای جبران این عقبافتادگی پیش روست:
۱- عدالت، فلسفه اصلی و پایهایترین آرمان انقلاب اسلامی است. پس باید برای تحقق همهجانبه آن و برای توسعه آزادی و گسترش رفاه اجتماعی تلاش وافری به خرج داد.
۲- باید تمامقد به مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، قیام کرد. باید به ظلم و رشوهخواری پایان داد.
چه زیبا مولوی فرمود:
ما در این انبار گندم میکنیم - گندم جمع آمده گم میکنیم
مینیندیشیم آخر ما به هوش-کین خلل در گندم است از مکر موش
موش تا انبار ما حفره زدست - واز فنش انبار ما ویران شدست
اول ای جان دفع شر موش کن - وانگهان در جمع گندم کوش کن
«ظلم و فساد» هرجا که باشد، از هرکس و در هر نوع، ویرانگری میکند. این هیولای چند سر، جوهر و جان آدمی را مسخ کرده و اراده انسان را به مسلخ میکشاند.
۳- باید اشرافیگری برخی مسؤولان و زیادهخواهی آنان را به پایان رساند. «اِتراف» و «اسراف»، خانمان برانداز است و رقابت در تجمل و نمایش ثروت، فلجکنندهترین ویروس اجتماعات است.
۴- باید بر علیه نفاق و دروغگویی، لشکر کشید و لحظهای تسامح نکرد. دروغ، برکتهای ارضی و سماوی را میخشکاند و دورویی، فرصت بندگی و معنویت را هدر میدهد.
۵- باندبازی، گروهگرایی، مافیای قدرت و پیوند زور و ثروت، مردم و فرودستان جامعه را به بردگی میکشاند، پس باید بر علیه آن به پا خواست و جهادی دیگر پیشه کرد.
۶- امور حکومت را باید شفاف کرد و از هر چیز که بوی ابهام و رنگ پنهانکاری به خود میگیرد، باید اجتناب کرد، باید نظارت مردم را جدی شمرد و برای آن راههای مطمئن و ثمربخشی آفرید.
۷- تنگنای معیشت و بحران در اقتصاد، به مرز خطر نزدیک شده است، پس باید آن را در ویژهترین سطح اولویتها جای داد و برای برونرفت از آن، به اقدامات جدی و تحولآفرین دست زد. در این میان، اندیشیدن به مسأله اشتغال و طراحی فوری فوتی برای بهبود وضعیت بیکاری عمومی در جامعه، یک اضطرار عاجل است.
۸- باید در برابر ناکارآمدی، ایستادگی کرد و کارها را به خود مردم واگذار نمود و به جای تصدی بی دلیل یا مداخله زیادهخواهانه، خود آنان را به میدان عمل و عرصه مدیریت راه داد و به دور از شعار و نمایش، برایشان اعتبار و اعتماد قائل شد. باید برای حضور نخبگان و به کارگماری شایستگان در بهرهمندی از تجربه خردمندان و شادابی جوانان و ظرفیت فوقالعاده زنان، اراده جدی به خرج داد و در انتخاب شایستهترین انسانها در حوزه مسؤولیتهای کلان، بیش از حد حساس و نگران بود.
۹- تجربه گرانبهای دفاع مقدس حکایتگر آن است که بهترین گونه از مدیریت، «مدیریت جهادی» است. پس باید از مدیران خسته و اندیشههای واپسگرا در مدیریت و روشهای واداده نسبت به نظام بروکراتیک غربی، به شدت اجتناب کرد و اندیشه جهادی را در تمام سطوح حاکمیت، جاری و ساری ساخت. در این نوع از مدیریت میبایست تکیه اصلی را به ظرفیتهای بومی کرد و از فرصتهای منطقهای و جهانی نیز فعالانه بهره گرفت.
مردم ما، امانتند، مسئولان امانتداری کنند. شهید اصغر ارسنجانی فرمانده شجاع گردان میثم لشگر محمد رسولالله(ص) با زخم دشمن بر پیکر و با عصا، در هنگامه عملیات کربلای هشت خود را به آخرین سنگر رساند و آخرین بسیجی را از عقبنشینی محدود مطلع نمود و آن بسیجی در هنگام برگشت به چشمان خود دید که چگونه مزدوران بعثی، قامت رشید این سرور تناور را محاصره کردند و حقد و کینه خود را آشکار مینمایند. اصغر میتوانست به هزاران بهانه به ظاهر موجه، از جمله شرایط جانبازی، از این ایثار و مجاهدت طفره رود و امانت مردم، آن جوان ۱۸ ساله را لب تیغکین دشمن دهد، اما او مرد خدا بود و امانتدار، در وقت انتخاب، خود را فدا کرد و ما را در غم و اندوه فِراقش و افسوس حتی مشایعت پیکر مطهرش تنها گذاشت.
مردم ما، بهتریناند، سرشار از ایمان و لبریز از تلاشاند، پیر و جوان این مرز و بوم مجموعه بینظیری از فضایل و گنجینه درخشانی از آرمانها و آروزهایند. آنها شایسته بهترین زندگی و مستحق متعالیترین نوع از زیست انساناند؛ پس تکلیف بزرگ و رسالت محوری مسؤولان در جمهوری اسلامی آن است که تا سر حد جان و فراتر از طاقت، به این مردم خدمتگزاری کنند، آنان را اصلیترین صاحبان انقلاب و ولینعمت خود بدانند، مردم را نامحرم نپندارند؛ قدرت را طعمه ندانند، از سفره انقلاب به دنبال غنیمت و تحفه نباشند، هزار فامیل راه نیندازند و شایستگان را فدای بستگان نسازند، رنج مردم را رنج خود بدانند، نماد حقیقی پاکدستی و نمونه واقعی سادهزیستی باشند، ظرفیتهای بیبدیل این جغرافیا را باور کنند و برای رونق زندگی، به فراتر از مرزها دل نبندند؛ ظرفیت شگفت قانون اساسی را به رسمیت بشناسند، جایگاه رفیع رهبری را قدر بدانند و عزت و استقلال کشور برایشان مهمترین خط قرمز باشد، برای مقابله با نظام سلطه به دنبال قدرت و توان مدبرانه باشند، به عظمت پیکره جهانی اسلام بیندیشند و برای خط مقاومت ارزش و اصالت قائل شوند.
و همه اینها و چیزهای مهم دیگر، از جنس تغییرات اساسی و بنیادین و بازگشت به خویشتن است و این یعنی همان نیاز امروز ما، یعنی «انقلاب سوم»، یعنی تحولی بزرگ و گامی بلند در ساختن ایران اسلامی بر مکتب امام(ره).
این انقلاب، گفتمانی در تراز خود میخواهد، گفتمانی صاحب هویت، حرکتآفرین و جذاب که بتواند ما را به سر منزل مقصود برساند، گفتمانی که از آن با عنوان «گفتمان پیشرفت اسلامی ایرانی» یاد میشود؛ مجموعهای از مبانی، طرحها، ارادهها و اقدامات که به سمت تحقق «تمدن اسلامی» میشتابد و برای زمینهسازی ظهور منجی بشریت حضرت بقیهاللهاعظم (عج) تکاپو میکند.
انقلاب شجره طیبه روزگار ماست. این درخت میخواهد سر به آسمان بساید و در زمین فطرت ریشه بدواند، میوه دهد، سایه بگستراند و خوشبختی و سعادت بیافریند، برای همین است که از «فصل رویش» دوباره، سخن میگوییم. هر آنکس که برای باغبانی این درخت اندیشهای دارد، انگیزهای دارد، توانی دارد و یا از علفهای هرز تنیده بر آن رنجیده و آزرده شده است، به این فصل از حرکت بپیوندد و خود را در زمره اهالی «انقلاب سوم»، قرار دهد.
حرکت آغاز شده است، موجی جدید برای عبور از صخرهها برخاسته است، پیوند ارادهها و زایش اندیشهها، فرا رسیده است، پس هر که دل در گرو این راه دارد، بسمالله ...
کمترین فرزند ایران اسلامی
علیرضا زاکانی
۲۷/۱۲/۹۵
نظر شما